دلم آرام است، آرامشی که آخرش خداست...
میدانی هر اتفاقی میافتد، دلم به یک جای محکمی قرص است، می دانم همه چیز را سپرده ام دست خودش پس به بهترین شکل ممکن برایم درستش میکند. هر بار سبک سنگین می کنم این باور را و میبینم، حرف نیست واقعاً این بار همه چیز را سپرده ام دست خودش، همین آرامم میکند. مثل یکی دو سال پیش که بر سر موضوعی باور داشتم به اجابت و اجابت شد... آن جوری که من انتظار داشتم نشد، اتفاقاً یک جایی بدجور هم حالم را گرفت، نه یک بار، دو بار اما هر روز که از آن اتفاق میگذرد باورم عمیقتر می شود که بهترین، عملیترین و پرمنفعتترین گزینهی ممکن را برایم محیا کرده بود اما من خودم با اصرارهای بیجایم چقدر سختی، استرس و فشار روحی خریدم برای خودم! بعد در نهایت رضایت دادم به پکیج آمادهی خدا!
این بار نمی خوام اشتباهات آن سال را تکرار کنم، امیدوارم ناخواسته اشتباه نکن... اما واقعاً ایمان دارم به اجابت، به باز بودن درهای رحمت، به بهترین راه ممکن، به این که هر چه نشدنی او میتواند و تنها او میتواند... .
الهی! این ایمان، این آرامش، این باور را در دلم مستحکم تر کن... الهی آمین
بارالها! نه صرفاً برای این آرامش، که برای نظر لطفت... تو را شکر
[ یکشنبه 94/8/24 ] [ 12:28 صبح ] [ ساجده ]